Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (9231 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Das ist noch nicht alles. <idiom> U هنوز تموم نشده. [هنوز ادامه داره]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
nicht eingeschätzt U درجه بندی نشده [ارزیابی نشده]
noch immer U هنوز هم
nach wie vor U هنوز
trotzdem U هنوز
weiterhin U هنوز
noch immer U هنوز
trotzdem <adv.> U هنوز
immer noch U هنوز
noch U هنوز
noch <adv.> U هنوز
noch nicht <adv.> U نه هنوز
noch nicht <adv.> U هنوز نه
Da fragst du noch? U هنوز نمی دانی؟
Da ist noch Zeit. U هنوز وقت هست.
Bist du noch am Apparat? U هنوز پشت تلفن هستی؟
Entwicklungsland {n} U کشوری که هنوز توسعه نیافته
Da du noch nicht fertig bist ... U چونکه هنوز آماده نیستی...
Ich wohne noch zu Hause. U من هنوز با والدینم زندگی میکنم.
das ist noch lange hin. U هنوز که خیلی مانده تا آن موقع.
Da kommt noch etwas. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch mehr. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه دارد]
Eine Bestätigung steht noch aus. U تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
Das ist noch nicht alles. <idiom> U باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
Meine Abfahrtszeit ist noch nicht bestimmt. U وقت حرکت من هنوز مشخص نیست.
Ist noch etwas da? هنوز موجود است؟ [باقی مانده چیزی]
Es ist noch Zeit, bis ich gehe. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
So etwas ist mir noch nicht untergekommen. U همچه چیزی هنوز برای من پیش نیامده است.
Weißt du noch, wie arm wir damals waren? U آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
Bist du noch da? U هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
Ich weiß immer noch nicht so genau, wie gut du wirklich bist. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Ich kann mich noch erinnern, auch wenn [wiewohl] es schon lange her ist. [wenn es auch schon lange her ist.] U با اینکه خیلی وقت از آن گذشته است من هنوز به خاطرش دارم.
Wenn ich daran denke, tut es immer noch weh. U هنوز من را آزار می دهد [اذیت می کند] وقتی که در باره آن فکر می کنم.
Ich muss noch einige Dinge erledigen, bevor wir uns treffen. U من باید هنوز به چندتا کار برسم قبل از اینکه با هم ملاقات کنیم.
Er stieß die Maus mit dem Finger an, um zu sehen, ob sie noch lebte. U او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
In all den Jahren, wo ich Auto fahre, ist mir so ein Verhalten noch nicht untergekommen. U در تمام این سالها که من رانندگی میکنم همچه رفتاری برایم هنوز پیش نیامده است.
nicht gewertet U ارزیابی نشده
nicht angemeldet <adj.> U ثبت نشده
Unbeirrt <adj.> U منصرف نشده
ungeprüft <adj.> U ممیزی نشده
ungebeugt <adj.> U سرکوب نشده
ungebrochen <adj.> U رام نشده
ungebrochen <adj.> U سرکوب نشده
nicht abgesagt U فسخ نشده
ungebrochen <adj.> U نقض نشده
nicht überprüft <adj.> U امتحان نشده
nicht überprüft <adj.> U تست نشده
nicht überprüft <adj.> U بازرسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U آزمایش نشده
nicht verifiziert <adj.> U کنترل نشده
nicht verifiziert <adj.> U تایید نشده
nicht verifiziert <adj.> U بررسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U تست نشده
nicht verifiziert <adj.> U بازرسی نشده
nicht verifiziert <adj.> U ممیزی نشده
ungeprüft <adj.> U آزمایش نشده
nicht überprüft <adj.> U ارزیابی نشده
nicht ausgegeben <adj.> U منتشر نشده
nicht ausgegeben <adj.> U توزیع نشده
nicht überprüft <adj.> U ممیزی نشده
nicht verifiziert <adj.> U امتحان نشده
ungeprüft <adj.> U بررسی نشده
ungeprüft <adj.> U بازرسی نشده
ungeprüft <adj.> U امتحان نشده
ungeprüft <adj.> U ارزیابی نشده
nicht überprüft <adj.> U آزمایش نشده
ungeprüft <adj.> U تست نشده
ungeprüft <adj.> U کنترل نشده
nicht überprüft <adj.> U تایید نشده
nicht verifiziert <adj.> U ارزیابی نشده
nicht überprüft <adj.> U بررسی نشده
nicht überprüft <adj.> U کنترل نشده
ungeprüft <adj.> U تایید نشده
nicht angezapft <adj.> U متصل نشده [در وسط مدار]
verschwunden <adj.> U ناپدید شده [پیدا نشده ]
nicht gezündet <adj.> U روشن نشده [به آتش نزده]
Dunkelziffer {f} U تعداد برآورد شده از موارد ناشناخته [ثبت نشده]
eine beachtliche Dunkelziffer von Verbrechen U تعداد قابل توجهی از جنایت های کشف نشده
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Druckfahne {f} U نمونه ستونی و صفحه بندی نشده مطالب چاپی
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
Recent search history Forum search
0چرا اینجا چیزی نوشته نشده
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com